جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی
جویای تبریزی

غم بود چاره حریف به غم آموخته از جویای تبریزی غزل 91

غزل 91 ام از 1266 غزلیات

غم بود چاره حریف به غم آموخته را

1 غم بود چاره حریف به غم آموخته را بستم از داغ تو بر زخم جگر سوخته را

2 پردهٔ شرم تو شد حیرت نظارهٔ ما کرده ای جامهٔ آن تن نظر دوخته را

3 گر خجالت کش رخسار تو نبود گل باغ از کجا آورد این رنگ برافروخته را

4 زود چون شمع بری راه به سر منزل وصل هادی خویش کنی گر نفس سوخته را

5 نونیاز است دل و چشم تو پرمایل ناز مکن از دست رها مرغ نوآموخته را

6 کرده ای باز زهم صحبتی پیرمغان آتش خرمن طاقت رخ افروخته را

7 هر که خو کرده به هجران نبود طالب وصل هست شادی غم دیگر به غم آموخته را

8 کوه را چون پرکاهی برد از جا جویا سردهم گر ز مژه گریهٔ اندوخته را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر غم بود چاره حریف به غم آموخته را

شاعر شعر غم بود چاره حریف به غم آموخته را چه کسی است ؟

شاعر شعر غم بود چاره حریف به غم آموخته را جویای تبریزی می باشد.

شعر غم بود چاره حریف به غم آموخته را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر غم بود چاره حریف به غم آموخته را چیست ؟

قالب شعر غم بود چاره حریف به غم آموخته را غزل است

مضمون اصلی شعر غم بود چاره حریف به غم آموخته را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین است.
ویدیویی