- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای غمت شادی دولتمندان لب امید به یادت خندان
2 باد یک شمه ز لطفت گفته باغ را غنچه دل بشکفته
3 می گشایی به سر انگشت کرم از جبین ها گره غصه و غم
4 بستن از توست و گشادن از تو خاستن از تو فتادن از تو
5 تا در خلق نبندی بر ما فتح بابی نپسندی بر ما
6 جامی اکنون ز خود و خلق نفور خواهد از تو شرف فر حضور
7 تیز بین ساز بدانسان بصرش که تو باشی همه جا در نظرش
8 هیچ چیزش ز تو مانع نشود جز به دیدار تو قانع نشود
9 همه جا از همه رو در همه کس جلوه نور تو را بیند و بس
10 نفرت او ز همه کم گردد الفتش با همه محکم گردد