1 غم کشت مرا و غمگسار آگه نیست دل خون شد و دلدار ز کار آگه نیست
2 این با که توان گفت که عمرم بگذشت در حسرت روی یار و یار آگه نیست
1 تا سوی تگنای دلم یافت راه دوست آن دل که توبه دوست بدی شد گناه دوست
2 یکشب نرفت بر سر کویم به رسم یاد روزی نکرد در دل ریشم نگاه دوست
1 ز پیش از آنکه برتابی عنانت دلم همراه شد با کاروانت
2 همی سوزد در آتش از غم آن که باد سرد یابد گلستانت
1 چو عکس روی تو پرتو بر آسمان انداخت زمانه را به دو خورشید در گمان انداخت
2 جهان ز زحمت تاریکی شب ایمن شد چو آفتاب رخت سایه بر جهان انداخت