- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اندوه هجر پیشه و شادی من است جویای آفتابم و شب هادی من است
2 زود آ ، که توتیا شود، این بیستون هجر زین سان که زیر تیشه ی فرهادی من است
3 تا خوانده ام که هیچ گره بی گشاد نیست تلخی فروش هجر تو قنادی من است
4 خضرم به چشم خوانده و ترسم خجل شود این خاک چشمه خیز که در وادی من است
5 آزادگی نه کام شناسای بندگی است نشو و نمای بندگی، آزادی من است
6 طغیان شوق بین که کجا زد به کشتنم اندوه را که فخر به همزادی من است
7 بلبل سرشت را غزل شوق بی نواست عرفی تو گوش باش که این وادی من است