- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غم دماغم را پریشان کرده است ناله جسمم را نیستان کرده است
2 هر گدایی را که چون از خود گذشت فقر را نازم که سلطان کرده است
3 هر که آسان دید دور چرخ را مشکلی را بر خود آسان کرده است
4 می تواند جسم ما را جان کند جان خود را آن که جانان کرده است
5 معنی آدم ز هر نقشی مخواه صورتش را گرچه انسان کرده است
6 دایه اش بس مهربان است و لطیف طفل ما خود را گریزان کرده است
7 از تبسم دوش در بازار عشق دلبر ما شکر ارزان کرده است
8 کعبهٔ دل را نمی داند چه سود؟ شیخ گو قطع بیابان کرده است
9 سر به جیب فکر، صوفی زان برد سیر جنت در گریبان کرده است
10 تا به جوش آمد سعیدا بحر دل نطق ما را گوهرافشان کرده است