- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سراجی ای ز مقیمان حضرت ترمد رسید نامهٔ تو همچو روضهای ز بهشت
2 حدیث فخری منحول اندرو کرده که دست و طبعش جز دوک آن حدیث نرشت
3 غرض چه یعنی دزدیست بیحیا آخر من این ندانم کز ماده گاو ناید کشت
4 به کعبهٔ سخن اندر چه ذکر او رانی که ذکر او نکند هیچ کافری به کنشت
5 گواهیش که گواهی خود در این محضر ز ننگ او به همه شهر خود دو کس ننوشت