1 غمدیده، فریب سور عالم نخورد بر هم خورد ار جهان، دلش غم نخورد
2 گر از سر بازار، قیامت خیزد سودای من و عشق تو بر هم نخورد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 فسون نالهام شب بسته خواب پاسبانش را که با هر سر نباشد آشنایی آسمانش را
2 ز چاک سینهام دل میکند نظاره زلفش چو مرغی کز قفس بیند به حسرت آشیانش را
1 ناگفته ماند صد سخن آرزو مرا لب بسته ناامیدی ازین گفتگو مرا
2 در چشم خلق بس که مرا خوار کردهای نشناسد آب روی، کس از آب جو مرا
1 بازآی که سینهام کباب است بی روی تو حال دل خراب است
2 دلگرمی من ز دیدن توست این آینه رو بر آفتاب است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به