ای دل غمگین به از صامت بروجردی اشعار مصیبت 20

صامت بروجردی

آثار صامت بروجردی

صامت بروجردی

ای دل غمگین به حال خویش حیرانی چرا؟

1 ای دل غمگین به حال خویش حیرانی چرا؟ با همه جمعیت خاطر پریشانی چرا؟

2 ز انقلاب عرصه امکان هراسانی چرا؟ همچو بوتیمار سر اندر گریبانی چرا؟

3 ای گرامی امت مرحومه خیرالبشر وی ز کتم خیر امه سر فراز دادگر

4 سوی تسلیم و رضای حق بنه برخاک سر مشکلات دهر را آسان کن و بنما نظر

5 گرچه تاخیر اوفتاد عمر از تقاضای جهان تا فتادی در کند فتنه آخر زمان

6 اینکه بینی منقلب گردید وضع کن فکان «ان بعدالعسریسراً» را کند خاطرنشان

7 در جهان هر وقعه معظم که افتد اتفاق طعم راحت مردمان را تلخ سازد بر مذاق

8 جان کشد از الفت تن ناله هذا فراق از فتور هر علامت در ظهور اشتیاق

9 پیشتر از خلقت آدم ز مزج ماء و طبن کرد تبعید بنی‌جان ایزد از روی زمین

10 قصه طوفان به عهدٍ نوح شیخ المرسلین دعوی نمرودی و طغیان فرعون لعین

11 آن حوادث‌های چرخ علوی و آن اضطراب منع شیطان ز استراق سمع با تیغ شهاب

12 و آن علامتهای ارض سفلی و آن انقلاب کاتفاق افتاد بعد از بعثت ختمی مآب

13 پس بنا بر این همه اخبار آثار متین عقل قاطع را بود ظنی به نزدیکیقین

14 کانچه ظاهر گشته در ایران و روم و روس و چین جمله آیات و علامت سماوات و زمین

15 آنچه فرمود اهل عصمت جمله از راه صفا در علامات ظهور نور ختم اوصیا

16 آشکارا گشت یک یک از خفا اندر ملا ای جناب صاحب الامر از برای التجا

17 یا غیاب المستغیثین یا ملاذ المذنبین یا ملاذ العابدین یابن هداه المهتدین

18 یا سلیل عتره الاطهار فخرالراشدین ممتلی از فرط جور و ظلم شد روی زمین

19 رفع ید فرموده ای ذوالید ذوالاقتدار ملک خود را کرده در دست دشمن واگذار

20 اهرمنها گشته بر تخت سلیمان برقرار جهد کن ای وارث ارث علی با ذوالفقار

21 هرج و مرج بی‌حساب عالم امکان ببین کشتی اسلام را در معرض طوفان ببین

22 شرع را بی‌رونق و بازیچه طفلان ببین علم را کاسد متاع فضل در نقصان ببین

23 لشگر شیطان مسخر کرد دنیا را تمام روز و شب دارد به تخریب شریعت اهتمام

24 سلب گردیده ز اهل علم فر و احترام اکل و شرب اهل عالم جمله شد غصب و حرام

25 ای بنای موسوی را بانی از حکم خدا در تزلزل بین ز زلزال فتن ارض و سما

26 بیم ویرانی است در ارکان ملک ماسوی دهر را تجدید کن ای شبل شاه لافتی

27 ای نگهدار زمین وای قوام آسمان دادخواهی کن برای دوستان از دشمنان

28 دوستان را همچو سبطی بین ذلیل قبطیان پیشکش بننموده حاضر دوستان بهر تو جان

29 ای پناه بی‌پناهان امت فخر امم شد سراپا پایمال زحمت و جور و رستم

30 ای تراب مقدمت فرق جهان از بیش و کم از برای دادخواهی رنجه کن یک دم قدم

31 ای ولی حق به حق ایزد یکتا قسم بر محمد شهسوار لیله الاسری قسم

32 بر امیرالمومنین اول امام ما قسم سرورا شاها به حق حضرت زهرا قسم

33 ای شهنشاه بلند افسر به حق مجتبی حرمت خون حسین وجد تو زین العبا

34 حق جاه باقر و صادق به موسی و رضا بر تقی و بر نقی و عسکری مقتدا

35 گردن ما شد ذلیل ذلت ذل و رقاب کفر شد روپوش ایمان ون سحاب آفتاب

36 رخ ز ما ای آفتاب لطف و احسان بر متاب سرگذشت ما اگر خواهی ز سربگذشت آب

37 اجنبی بنمود بر پا بیرق عدوان کج قبله توحید را تثلیثیان کردند کج

38 مضطرب شد از چلیپا حرمت احرام حج با معزالمسلمین افتح لنا باب الفرج

39 زان جسارتها که در ملک خراسان کرد روس بر مزار فائض الانوار شاه ارض طوس

40 گرچه نبود نقص یزدان جنگ نمرود عبوس لیک ننمایی تلافی گر از آن قوم مجوس

41 زینهمه تالان و قتل و غارت و فسق و فجور کاتفاق افتاد از این خلق مختالافخور

42 دادخواهی کن ز لطف ای مظهر ذات غفور این بلای عام را بیرون کن از دارالسرور

43 صدمه قحط و غلا پشت محبان را شکست شسته‌اند از مال و جان خویشتن یکباره دست

44 فتنه یک مشت شیطان طنیت دنیاپرست تار و پود رونق دنیا و دین از هم گسست

45 خسروا فعل بد ما گشته دامنگیر ما زشتی اعمال کرد این آب‌ها در شیر ما

46 خود بخود کردیم و بی‌حاصل بود تدبیر ما عفو کن ای معدن عفو و عطا تقصیر ما

47 یک طرف ناایمنی از چشم ما بربوده خواب یک طرف بر روی ما سد گشته راه نان و آب

48 ای سلیل بوتراب ای زاده ختمی مآب اینکه کاری نیست مار او ارهنی زین عذاب

49 هر کجا باشد گلستانی به گلزار جهان صدهزاران خار پای هر گلی دارد مکان

50 خار را از بهر گل جا می‌دهد در بوستان آبیاری بهر گل از خارساز دباغیان

51 از برای جلب نفع خویش جمعی بی‌ادب از خدا بیگانه‌های خود سر دنیاطلب

52 غرق اندر خون و مال خلق گشته روز و شب این ریاست پیشگان را ای شه والانسب

53 می‌گذاری تابکی بهر اجابت دست پیش کن خراب ارکان ظلم ظالمان کفر کیش

54 سینه ما را مکن زین بیشتر از غصه ریش چشم ما بهر خدا روشن کن از دیدار خویش

55 نیست ما را غیر شرم و خجلت از جرم و گناه تیره شد روز خفید جمله از روی سیاه

56 عفو عام خویش را نمای شاهد عذرخواه جا به تخت جاه کن ای یوسف کنعان ز چاه

57 تا کی ای بثر معطل چندای قصر می‌شد برکشد چون لوط خلقی از سیاه و از سفید

58 سوی تو فریاد «او آوی الی رکن شدید» طول غیبت را به دل بر مطلع شمس امید

59 دشمن بی‌دین به ما تا چند استهزا کند؟ خنده و سخریه ازلامذهبی بر ما کند؟

60 هستیت را ای مسیح خضر دم حاشا کند موش کور انکار ضوء بیضه بر بیضا کند

61 قصه دجال را هستی اگر در انتظار هرطرف دجالها گردیده ظاهر صدهزار

62 ای شه دجال کش دست یداللهی برآر ناسزای جمله را یک یک گذاردی در کنار

63 دشمنی چندان جهان با آل پیغمبر نمود تا حسین جد تو را در کربلا بی‌سر نمود

64 چون به روی نعش او جا زینب مضطر نمود تا مدینه رو به پیغمبر به چشم تر نمود

65 یا رسول الله ای جد گرام تاجدار از مدینه در زمین کربلا بنما گذار

66 روزی نقش نور عین خود به چشم اشکبار این تن صدپاره مجروه بی‌دفن و مزار

67 لاله بستان زهرا سرو باغ بوتراب بی‌کفن غلطان به خون عطشان لب دریای آب

68 زیر تیغ شمر بهر آب دارد اضطراب کام خشکش را ز آبی ترکن از راه ثواب

69 گوشوار عرش اندر فرش ماوا کرده است خاک را از نور خود چون طور سینا کرده است

70 کربلا را طور انوار تجلی کرده است این تنصدپاره کاندر این زمان جا کرده است

71 بین سر بی‌چادر اهل عیال خویشتن پیش چشم مردم نامحرم و هر انجمن

72 همچو نیلوفور بود نیلی ز سیلی از محن روی گلگون سکینه ای رسول ذوالمنن

73 این سر ی کاندر سنان چون ماه نو تابان بود بر سر نی همچو خورشید فلک درخشان بود

74 ورد یاقوت لب او خواندن قرآن بود چشم او خیره به سوی خواهر و طفلان بود

75 ای امام ابن الامام ابن الامام ابن الامام رهنمای دین و دنیا مهدی والامقام

76 (صامت) اندر کهف عون نصرت لطف مدام با جناب حاج میرزامهدی اندر صبح و شام

عکس نوشته
کامنت
comment