- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نفس باد صبا بیش معنبر بوییست این چنین نکهت جان بخش هم از گیسوییست
2 بوی آن موی به هر سو که گذر خواهد کرد سوی آن بوی شو ای دل که چه بس خوش بوییست
3 چشم سرمست و سر زلف تو بس آشفتست لاجرم فتنه و آشوب تو در هر کوییست
4 نه به تنها من اسیر سر زلفین توأم هر که بینی به جهان در طلب مه روییست
5 دل چو گوییست به میدان غم او زان روی دایماً در خم چوگان کمان ابروییست
6 نظری بر من مسکین فکن از روی کرم خون دل بین که ز هجرت به رخم چون جوییست
7 بیش از این طاقت هجر تو ندارم چه کنم بار عشق تو چو کوهی و تنم چون موییست
8 گوشه ای گیر از آن ناوک دلدوز ای دل مرو اندر پی آن یار که بس بدخوییست
9 دل به جان آمدم از دست جفاهای رقیب تنگ دل باد به هر جا که بدو بدگوییست