ای صبا بویی از آن زلف از جهان ملک خاتون غزل 726

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ای صبا بویی از آن زلف پریشان به من آر

1 ای صبا بویی از آن زلف پریشان به من آر مژده ای زآن گل سیراب به سوی چمن آر

2 لب جان پرور او چشمه حیوان منست شربت آبی ز سر لطف مرا زان دهن آر

3 خسته ی بار فراق رخ یارم شکری به دوای دل رنجور جهانی به من آر

4 حالت دیده ی مهجور ستمدیده ببین ای بشیر دل من بویی از آن پیرهن آر

5 گل به بستان ملاحت ز صبا روی نمود بلبل طبع مرا ای دل و دین در سخن آر

6 ای سهی سرو به بستان ملاحت بگذر لرزه از قامت خود در بدن نارون آر

7 نیست جز سوختن و ساختنت چاره جهان همچو شمع از سر خود بگذر و پا در لگن آر

عکس نوشته
کامنت
comment