صبا تو حال دل خسته از جهان ملک خاتون غزل 1217

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

صبا تو حال دل خسته با نگار بگو

1 صبا تو حال دل خسته با نگار بگو حدیث روز غم ما به غمگسار بگو

2 اگر ملول نگردد ز من بپرس نهان و گر بپرسدت از من به آشکار بگو

3 که بی وصال تو جانم به لب رسید ز غم بیا به غور دلم رس تو زینهار بگو

4 بگو که ای بت سیمین عذار سنگین دل مرا به درگه تو از چه نیست بار بگو

5 چو روزگار برآشفته ام چرا با ما به جان رسید دل از جور روزگار بگو

عکس نوشته
کامنت
comment