- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبا ز برگ گلش چون کلاله بر گیرد دلم چو سنبلش آشفتگی ز سر گیرد
2 چو یوسف است بخوبی ولی سلیمان وار هزار کشور جانرا بیک نظر گیرد
3 دمید سبزه تر بر کنار سرخ گلش چو هاله ئی که ز قوس قزح قمر گیرد
4 بغیر غالیه گون خط بگرد سطح مهش که دید شام که او دامن سحر گیرد
5 بسوزم از تف دل گفتمش چنان زغمت جواب داد که با من کجات در گیرد
6 باختیار سفر از جناب حضرت او کسی کند که دل از جان خویش بر گیرد
7 از او جدا نتوانم شدن که روز وداع رود ز دیده من سیل و رهگذر گیرد
8 نه آن بود دل من گر هزار جور کشد که جز طریقه عشقش ره دگر گیرد
9 نباید ابن یمین را جفاش تلخ از آنک چو بگذرد بلبش لذت شکر گیرد