صبا از کشور آن پاکدامان از محتشم کاشانی غزل 264

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

صبا از کشور آن پاکدامان دیر می‌آید

1 صبا از کشور آن پاکدامان دیر می‌آید ز یوسف بوی پیراهن به کنعان دیر می‌آید

2 سواری تند در جولان و شوری نیست در میدان چرا آن شهسوار افکن به میدان دیر می‌آید

3 مگر از سیل اشگم پای قاصد در گلست آنجا که سخت این بار از آن راه بیابان دیر می‌آید

4 همانا باد هم خوش کرده منزلگاه جانان را که بر بالین این بیمار گریان دیر می‌آید

5 تو را انگشت همدم کافت جان تو زود آمد مرا این می‌کشد کان آفت جان دیر می‌آید

6 برای میهمانی می‌کنم دل را کباب اما دلم بسیار می‌سوزد که مهمان دیر می‌آید

7 تو داری محتشم ز آشوب دوران کلفتی منهم دلی پر غصه کان آشوب دوران دیر می‌آید

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر