- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خاشه روبی بود سرگردان راه خاشه میرفتی همه در کوی شاه
2 سایلی پرسید ازو کای پرهوس خاشه چون در کوی شه روبی و بس
3 گفت تا خلقان بدانندم همه خاشه روب شاه خوانندم همه
4 تا ابد نقد من این انعام بس خاشه روب کوی شاهم نام بس
5 آنکه او داعی من آمد برین یاد داریدش دعا از صدق دین
6 این دم از گفتن نیندیشم بسی چون خموشی هست در پیشم بسی
7 زود خواهد بود کاین جان و دلم فرقتی جویند از آب و گلم
8 شیر مرداگر دلت خواهد همی عزم کن برگورم و بگری دمی
9 برسر عطار چون زاری گری اندکی بنشین و بسیاری گری
10 باز پرس از حال من حالی براز تاجواب تو دهم از گور باز
11 خالم آن دم از زفان حال پرس کر شو و حال از زفان لال پرس
12 تشنگی من ببین در زیر خاک یک دمم آبی فرست از اشک پاک
13 کاشکی هرگز نبودی نام من تا نبودی جنبش و آرام من
14 هرکرا در پیش این مشکل بود خون تواند کرد اگر صددل بود
15 صد جهان جان مبارز آمده هست سرگردان و عاجز آمده
16 زین چنین کاری که در پیش آمدست علم مفلس عقل درویش آمدست