روی در بغداد کرد اعرابیی از جامی هفت اورنگ 46

روی در بغداد کرد اعرابیی

1 روی در بغداد کرد اعرابیی در تمنای غنیمت یابیی

2 بعد چندین روز بار انتظار بر سر خوان خلیفه یافت بار

3 پیش او افتاد خالی از گزند یک طبق پالوده از جلاب قند

4 چرب و شیرین چون زبان اهل دل نرم و نازک چون لب هر دل گسل

5 ایمن از آزار مشتی ژاژخای چون نهد بر لب نهد بر معده جای

6 چون دهان از خوردن آن ساخت پاک با خلیفه گفت دور از ترس و باک

7 کای تو را بر ذروه افلاک مهد بستم اکنون با خدای خویش عهد

8 کاندرین مهمانسرای سبز فام از برای چاشت یا امید شام

9 جز سوی خوان تو ننهم گام خویش تا ازین پالوده گیرم کام خویش

10 شد خلیفه زان سخن خندان و گفت ای ز تو پوشیده اسرار نهفت

11 شاید اینجا بار ندهندت دگر زحمت آمد شدن چندین مبر

12 گفت تقصیر از تو باشد آن زمان نی ز من ای قبله امن و امان

13 می کنم من صرف وسع خویشتن چون تو نگذاری چه باشد جرم من

عکس نوشته
کامنت
comment