-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روی چو صبح تو کرد اشک مرا چون شفق ریخت ز جز عم گهر لعل تو بر زرورق
2 تا دلت آتش فکند بر دل پر درد من شد بترشح برون جان ز تنم چون عرق
3 گر رمقی داشتم زنده ببوی تو بود چون تو برفتی ز پیش بس بچه ماند رمق
4 عاشق قد توأم ای تو مسیحا نفس لیک چو مریم زراست می نتوان زد نطق
5 داد صبا را مدد زلف و خط و خال تو تا ز مثلت دهد عالم جانرا عتق
6 گفتم و از مهر تو سوخت بباطل دلم گفت که پروانه را شمع بسوزد بحق
7 گر کند آنشوخ چشم دعوی خون بر دلم ابن یمین گوید از بهر خوشآمد صدق