1 روی چون حاصل نکوکاران زلف چون نامه گنهکاران
2 غمزه مانند آرزوی مضر در کمینگاه طبع بیماران
3 خیره اندر کرشمه چشمش ذوق مستان و هوش هشیاران
4 اندر آمد به مجلس و بنشست چادرش بستدند از او یاران
5 زیر و بم را به غمزه گویا کرد تا بگفتند راز میخواران
1 بدیع نیست به شب دیدن ستاره در آب بروز بین که سپهری است پر ستاره بر آب
2 زمین چو آینه صورت نمای گشت مگر ز گل نماند میان هوا و آب حجاب
1 روزگار عصیر انگور است خم ازو مست و چنک مخمور است
2 خیز تا سوی باغ بشتابیم کز می و میوه اندر او سور است