سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی
سلیم تهرانی

روم چو از سر کویش، نمی‌رود از سلیم تهرانی غزل 760

غزل 760 ام از 1122 غزلیات

روم چو از سر کویش، نمی‌رود پایم

1 روم چو از سر کویش، نمی‌رود پایم چو آب می‌روم و همچو ریگ بر جایم

2 به راه شوق، نشان تا ز نوک خاری هست ز برگ لاله و گل، پا نمی‌خورد پایم

3 ز عشق بس که پریشانم، اهل عالم را تمام موعظه همچون حدیث دانایم

4 چو قطره خاطر جمعی نداده‌اند مرا به راه عشق پریشان چو سیل دریایم

5 زبان طعنه مبادا که بر تو بگشایند مباش همره من جان من که رسوایم

6 کشید از قدمم خار راه او ایام چو شمع رفت برون جانم از کف پایم

7 سلیم پنجهٔ مژگان ز بس مرا افشرد چو خار خشک نمانده‌ست نم در اعضایم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر روم چو از سر کویش، نمی‌رود پایم

شاعر شعر روم چو از سر کویش، نمی‌رود پایم چه کسی است ؟

شاعر شعر روم چو از سر کویش، نمی‌رود پایم سلیم تهرانی می باشد.

شعر روم چو از سر کویش، نمی‌رود پایم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر روم چو از سر کویش، نمی‌رود پایم چیست ؟

قالب شعر روم چو از سر کویش، نمی‌رود پایم غزل است

مضمون اصلی شعر روم چو از سر کویش، نمی‌رود پایم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر