حرف رومی در دلم از اقبال لاهوری جاویدنامه 49

اقبال لاهوری

آثار اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

حرف رومی در دلم سوزی فکند

1 حرف رومی در دلم سوزی فکند آه پنجاب آن زمین ارجمند

2 از تپ یاران تپیدم در بهشت کهنه غمها را خریدم در بهشت

3 تا در آب گلشن صدائی دردمند از کنار حوض کوثر شد بلند

4 «جمع کردم مشت خاشاکی که سوزم خویش را گل گمان دارد که بندم آشیان در گلستان»

5 گفت رومی «آنچه می آید نگر دل مده با آنچه بگذشت ای پسر

6 شاعر رنگین نوا طاهر غنی فقر او باطن غنی ، ظاهر غنی

7 نغمه ئی می خواند آن مست مدام در حضور سید والا مقام

8 سید السادات ، سالار عجم دست او معمار تقدیر امم

9 تا غزالی درس الله هو گرفت ذکر و فکر از دودمان او گرفت

10 مرشد آن کشور مینو نظیر میر و درویش و سلاطین را مشیر

11 خطه را آن شاه دریا آستین داد علم و صنعت و تهذیب و دین

12 آفرید آن مرد ایران صغیر با هنر های غریب و دلپذیر

13 یک نگاه او گشاید صد گره خیز و تیرش را بدل راهی بده»

عکس نوشته
کامنت
comment