- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غرٌنده و سهمناک و توفنده بر دشت گذشت تند طوفانی
2 تخمی زبنفشه برگرفت از دشت وافکند ورا به طرف بستانی
3 بر بستر وی بتافت خورشیدی بر مدفن وی چکید بارانی
4 شد زنده و ریشه داد و ساق آورد وز ساق دمید سبز پیکانی
5 بشکفت کبودچشم و نیلیچهر لاغر تنی و ضعیف ستخوانی
6 اینسو نگرست، دید بنشسته بر تخت بنفشهای چو سلطانی
7 فربه بری و گشاده رخساری خندان لبی و سپید دندانی
8 بنهاده به فرق بر مهین تاجی گسترده به مرز بر تنکخوانی
9 خم گشت و خجل، بنفشه بری چون در بر پادشاه دهقانی
10 حیرتزده گشت و گفت کز یک جنس چون خاسته صعوهای و ترلانی
11 شهری بچه دید خجلت او را کافتاده بهدست بوستانبانی
12 بوده است نیای من یکی چون تو زاینگونه به ما سری و سامانی
13 اقلیم و غذا و تربیت، داده است زاین گونه به ما سری و سامانی
14 تأثیر مربی طبیعی را بهتر ز من وتو نیست برهانی