غرٌنده و سهمناک از ملک‌الشعرا بهار قطعه 559

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

غرٌنده و سهمناک و توفنده

1 غرٌنده و سهمناک و توفنده بر دشت گذشت تند طوفانی

2 تخمی زبنفشه برگرفت از دشت وافکند ورا به طرف بستانی

3 بر بستر وی بتافت خورشیدی بر مدفن وی چکید بارانی

4 شد زنده و ریشه داد و ساق آورد وز ساق دمید سبز پیکانی

5 بشکفت کبودچشم و نیلی‌چهر لاغر تنی و ضعیف ستخوانی

6 این‌سو نگرست‌، دید بنشسته بر تخت بنفشه‌ای چو سلطانی

7 فربه بری و گشاده رخساری خندان لبی و سپید دندانی

8 بنهاده به فرق بر مهین تاجی گسترده به مرز بر تنک‌خوانی

9 خم گشت و خجل‌، بنفشه بری چون در بر پادشاه دهقانی

10 حیرت‌زده گشت‌ و گفت کز یک جنس چون خاسته صعوه‌ای و ترلانی

11 شهری بچه دید خجلت او را کافتاده به‌دست بوستان‌بانی

12 بوده‌ است‌ نیای‌ من‌ یکی چون تو زاینگونه به ما سری و سامانی

13 اقلیم و غذا و تربیت‌، داده است زاین گونه به ما سری و سامانی

14 تأثیر مربی طبیعی را بهتر ز من وتو نیست برهانی

عکس نوشته
کامنت
comment