- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خیز ای غلام باده درافکن به جام ما کز وصل توست گردش گردون غلام ما
2 گر لایق است چشمة خورشید را فلک خورشید باده را فلکی کن ز جام ما
3 آن قاصد است باده که جان است مقصدش جز وی به جان ما که رساند سلام ما
4 در بزم گه چو دست تو گردان کند قدح گردان شود سپهر سعادت به کام ما
5 ما را ز عقل ما همه اندوه و آفت است جز می ز عقل ما که کشد انتقام ما
6 می ده می ای غلام که از می در اوفتد صد لذت و نشاط به راحت به دام ما
7 یک ره که در جهان نتوان زیستن مقیم بی عشوه بی صواب نباشد مقام ما
8 نیکی کنیم و باده خوریم و عطا دهیم تا اقتدا کنند به ما خاص و عام ما
9 وآنها که بد کنند نزاری چنین کند این شعر ما بس است بدیشان پیام ما