خیز، تا امروز با هم ساغر از هلالی جغتایی غزل 284

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

خیز، تا امروز با هم ساغر صهبا کشیم

1 خیز، تا امروز با هم ساغر صهبا کشیم خویش را دامن کشان تا دامن صحرا کشیم

2 باغ و بستان دلکشست و کوه و صحرا هم خوشست هر کجا، گویی، بساط عیش را آنجا کشیم

3 کس چرا از دست دنیا ساغر محنت کشد؟ ساغری گیریم و دست از محنت دنیا کشیم

4 ساقیا، میخانه دریاییست پر ز آب حیات جهد کن، تا کشتی خود را در آن دریا کشیم

5 نازنینان سرکش و ما در مقام احتیاج جای آن دارد کزیشان ناز استغنا کشیم

6 چون ز حال زار خود پیش تو نتوان دم زدن گوشه ای گیریم و آهی از دل شیدا کشیم

7 ای رقیب سنگدل، زین خشم و کین بگذر، که ما ناز رعنایی ز یار نازک رعنا کشیم

8 فکر خوبان کن، هلالی، فکر دیگر تا بکی؟ خود چرا بر لوح خاطر نقش نازیبا کشیم؟

عکس نوشته
کامنت
comment