برخیز تا به عزم تماشا برون رویم از جامی غزل 337

جامی

جامی

جامی

برخیز تا به عزم تماشا برون رویم

1 برخیز تا به عزم تماشا برون رویم از تنگنای شهر به صحرا برون رویم

2 زین دام پای گیر و کمند گلوفشار چون سرکش آهوان به تک پا برون رویم

3 هرجا که هست جا همه تنگی و تیرگیست جایی که جا نبود ازانجا برون رویم

4 چون قدسیان ز فر تجرد کنیم پر پران ز طاق طارم مینا برون رویم

5 در سنگلاخ حرص شود پی سمند عزم ره کرده بر نشیمن عنقا برون رویم

6 باشد که از کدورت هستی رهیم باز بر کف گرفته جام مصفا برون رویم

7 ما را درین سلوک چو ما نیست مانعی جامی ضرورت است که بی ما برون رویم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر