-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برخیز و بسر وقت اسیران گذری کن چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن
2 ای گریه، بیا، در غم هجرش مددی کن وی ناله، برو، در دل سختش اثری کن
3 چون آینه هر لحظه بهر کس منما روی زنهار! که از آه دل ما حذری کن
4 خون شد جگر خلق، بدلها مزن آتش اندیشه ز دود دل خونین جگری کن
5 از بهر گرفتاری ما زلف میآرای ما بسته دامیم، تو فکر دگری کن
6 ای خواجه، مشو ساکن بت خانه صورت بیرون رو و در عالم معنی سفری کن
7 من بی خبرم، گر خبرم نیست، هلالی از بی خبریهای من او را خبری کن