از وصل تو آتش جگر خیزد از انوری ابیوردی غزل 94

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

از وصل تو آتش جگر خیزد

1 از وصل تو آتش جگر خیزد وز هجر تو نالهٔ سحر خیزد

2 سرگشتهٔ عالم هوای تو هر روز ز عالم دگر خیزد

3 دیوانهٔ زلف و خستهٔ چشمت هر فردایی ز دی بتر خیزد

4 گویی به هلاک جانت برخیزم برخاسته گیر از این چه برخیزد

5 هنگام قیام خاک‌پایت را خورشید فلک به فرق سر خیزد

6 مه چون سگ پاسبانت ار خواهی هر لحظه ز آستان در خیزد

7 ما را ز دهان تنگ شیرینت زان چه که به تنگها شکر خیزد

8 کانجا سخن زر به خروارست وانجا سخنت ازین چه برخیزد

9 روی چو زرست انوری را بس وز کیسهٔ او زر این قدر خیزد

عکس نوشته
کامنت
comment