- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از وصل تو آتش جگر خیزد وز هجر تو نالهٔ سحر خیزد
2 سرگشتهٔ عالم هوای تو هر روز ز عالم دگر خیزد
3 دیوانهٔ زلف و خستهٔ چشمت هر فردایی ز دی بتر خیزد
4 گویی به هلاک جانت برخیزم برخاسته گیر از این چه برخیزد
5 هنگام قیام خاکپایت را خورشید فلک به فرق سر خیزد
6 مه چون سگ پاسبانت ار خواهی هر لحظه ز آستان در خیزد
7 ما را ز دهان تنگ شیرینت زان چه که به تنگها شکر خیزد
8 کانجا سخن زر به خروارست وانجا سخنت ازین چه برخیزد
9 روی چو زرست انوری را بس وز کیسهٔ او زر این قدر خیزد