بی سواری در سواد هند بودن مشکل است
1
بی سواری در سواد هند بودن مشکل است
اسب من مرد و دلم در اضطراب افتاده است
2
بس که تر دارد پیاده رفتنم، هرکس که دید
گوید این بیچاره پنداری در آب افتاده است!
3
دست من شد مدتی کز دامن زین کوته است
پای من عمری ست کز چشم رکاب افتاده است