رمید دل ز من خسته پیش از جهان ملک خاتون غزل 582

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

رمید دل ز من خسته پیش دلبر شد

1 رمید دل ز من خسته پیش دلبر شد دماغ جان ز سر زلف او معطّر شد

2 چو روی آن بت رعنا بدید از سر شوق ز جان غلام رخ یار ماه پیکر شد

3 اگرچه زلف سیاهت به شب رهش گم کرد به بوی عنبر ساراش باز رهبر شد

4 به یاد دوش کشیدم به خواب طرّه یار دو دستم از سر زلفین او معنبر شد

5 درآمد از درم آن ماه روی سیم اندام ز روش کلبه احزان ما منوّر شد

6 اگرچه کرّه بی باک چرخ، توسن بود به تازیانه وصلش دگر مسخّر شد

7 وصال دوست به زاری زار می جستم هزار شکر که آن دولتم میسّر شد

8 چو روی تو نبود نقش در جهان باری به کارگاه خیالم چنین مصوّر شد

9 چرا تو دست برآورده ای به غارت دل مگر به دور جمالت جهان مسخّر شد

عکس نوشته
کامنت
comment