- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هزار یادِ بر و گردن و بناگوشت هزار یاد سر و دست و بازو و دوشت
2 دریغ اگر نفسی دیدمی به بیداری چنان که بودم و دیدم به خواب چون دوشت
3 تو آفتاب زمینی و آسمان به شرف غلام جمله غلامان حلقه در گوشت
4 اگر در آینه بینی و چشم سرمه کنی به یک کرشمه کنند آن دو فتنه بی هوشت
5 چرا اگر همه چون آتشی به گاه عتاب ز آب دیده ی من کم نمی شود جوشت
6 به دست باد صبا بوسه ای فرست و بکن نبات مصر کساد از لب شکر جوشت
7 سفر بدان خوشم آید که باز آیم تو به پرسش آیی و من درکشم به آغوشت
8 شکایت شکرآمیز می کنی تو و من به بوسه ای کنم از گفت و گوی خاموشت
9 اگر تو یاد نزاری کنی و گر نکنی من آن نی ام که ز خاطر کنم فراموشت