به یاد آب مجاور دلا از آشفتهٔ شیرازی غزل 1165

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

به یاد آب مجاور دلا در این فلواتی

1 به یاد آب مجاور دلا در این فلواتی بود سراب گمان میکنی مقیم فراتی

2 صنم پرست بدل بر زبان صمد زچه گوئی بکعبه و به بغل در نهفته لات و مناتی

3 اجل زمرگ خلاصت دهد کشی زچه منت عبث زخضر تو ممنون دلا بآب حیاتی

4 مکن بفضل و هنر فخر ای حکیم زمانه که اوست مایه حرمان و آن دگر فضلاتی

5 بجوی عز قناعت بهل تو ذل طمع را که بیش و کم نشود چونکه ثبت گشت براتی

6 زشام تار منالی به روز وصل مبالی مقرر است بخوان جهان عشا و غداتی

7 ببحر جرم تو آشفته سخت مانده غریقی مگر که نوح ز طوفان دهد ز لطف نجاتی

8 تو نوح و عرصه امکان تمام بحر فنایت که دست حق به صفات ای علی که مظهر ذاتی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر