-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاد ایامی که بودم در خمستان فرنگ جام او روشنتر از آئینهٔ اسکندر است
2 چشم مست می فروشش باده را پروردگار باده خواران را نگاه ساقی اش پیغمبر است
3 جلوهٔ او بی کلیم و شعله او بی خلیل عقل ناپروا متاع عشق را غارتگر است
4 در هوایش گرمی یک آه بیتابانه نیست رند این میخانه را یک لغزش مستانه نیست