یاد آن نوشین دهانم کام از آشفتهٔ شیرازی غزل 521

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

یاد آن نوشین دهانم کام شیرین می‌کند

1 یاد آن نوشین دهانم کام شیرین می‌کند می‌کشان را یاد باده بزم رنگین می‌کند

2 خنجر خونریز جلادان نکرده با کسی آنچه با من ساعد و دست نگارین می‌کند

3 تلخ‌کامی کی بماند در لحد فرهاد را گر کسش تلقین به بالین نام شیرین می‌کند

4 چین اگر مشکین بود از ناف آهویی و بس چین یک مویت همه آفاق مشکین می‌کند

5 کار تو با یار تو اندر میان دارد مهم حاش لله یاد اگر از یار پارین می‌کند

6 حبذا نقش بدیعی کز صفای منظرش نقشبند صنع بر خود فخر و تحسین می‌کند

7 خنجر مژگان بود کافی به قتل عاشقان رنجه بر قتلم چرا او دست سیمین می‌کند

8 شاید ار بخشد گنه آشفته را دارای حشر کاو مدیح مرتضی آن داور دین می‌کند

9 دولت شه را دعا باشد سزا صبح و مسا این دعا را چون ملک پیوسته آمین می‌کند

عکس نوشته
کامنت
comment