- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاد باد آن که مرا با تو قراری بودی در میانِ من و تو واسطه یاری بودی
2 گر چه از سعیِ رقیبان گلهها داشتمی گهگهم با رخ تو هم سر و کاری بودی
3 هم رقیبانِ تو صد بار جفا بردندی تا مرا یک نفسی پیشِ تو باری بودی
4 گفتمش دوش کجا با که کشیدی باده هر چه در نرگسِ مستِ تو خماری بودی
5 همه شب زلفِ تو بر گردنِ من پیچیده هم چو از عنبر تر تافته ماری بودی
6 بلبلِ مستِ گلستانِ تو بودم هموار خلق را با من از آن واسطه خاری بودی
7 گفتمی نیست مرا هیچ تعلّق با او این زمان معترفم معترف آری بودی
8 از کنارم همه شب تا به میان در خون است در میان کاش که با دوست کناری بودی
9 ناله ی عشق تو بر صد ره رساندی همه شب در جهان گر چو نزاری تو زاری بودی