یاد باد آن که از حکیم نزاری قهستانی غزل 1179

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

یاد باد آن که مرا با تو قراری بودی

1 یاد باد آن که مرا با تو قراری بودی در میانِ من و تو واسطه یاری بودی

2 گر چه از سعیِ رقیبان گله‌ها داشتمی گه‌گهم با رخ تو هم سر و کاری بودی

3 هم رقیبانِ تو صد بار جفا بردندی تا مرا یک نفسی پیشِ تو باری بودی

4 گفتمش دوش کجا با که کشیدی باده هر چه در نرگسِ مستِ تو خماری بودی

5 همه شب زلفِ تو بر گردنِ من پیچیده هم چو از عنبر تر تافته ماری بودی

6 بلبلِ مستِ گلستانِ تو بودم هم‌وار خلق را با من از آن واسطه خاری بودی

7 گفتمی نیست مرا هیچ تعلّق با او این زمان معترفم معترف آری بودی

8 از کنارم همه شب تا به میان در خون است در میان کاش که با دوست کناری بودی

9 ناله ی عشق تو بر صد ره رساندی همه شب در جهان گر چو نزاری تو زاری بودی

عکس نوشته
کامنت
comment