جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی
جویای تبریزی

فارغ از اندیشهٔ خار کف از جویای تبریزی غزل 839

غزل 839 ام از 1266 غزلیات

فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام

1 فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام تا به پشت پاره ای این دشت می پیموده ام

2 بسکه بی آرامم از هجرت به هر مژگان زدن بسکه بی آرامم از هجرت به هر مژگان زدن

3 بر نتابد خودنمایی وضع ما آزادگان خویش را زآن چون شمیم گل به کس ننموده ام

4 دور باش ای مدعی از من سراپا حدتم!‏ بر دم خنجر ز جوش پردلی آسوده ام

5 پیر گشتم در جوانیها ز درد عاشقی چون قبای پارهٔ گل در نوی فرسوده ام

6 با ولای شاه جویا در غم محشر مباش پردهٔ چشم ملک شد دامن آلوده ام

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام

شاعر شعر فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام چه کسی است ؟

شاعر شعر فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام جویای تبریزی می باشد.

شعر فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام چیست ؟

قالب شعر فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام غزل است

مضمون اصلی شعر فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر