1 از آنچه پسند نیست خودداری کن با صدق و خلوص خلق را یاری کن
2 خواهی که نبینی ز کسان جز نیکی با نیک و بد خلق نکوکاری کن
1 یاس را هرگز مباد ای دوست در دل ره دهی زان که در این راه میافتی به چاه گمرهی
2 نا امیدی میکند محرومش از الطاف حق گر کسی را نیست از الطاف یزدان آگهی
1 دلی که در خم آن زلف تابدار افتاد چو شبروان سر و کارش به شام تار افتاد
2 هوا عبیر فشان شد مگر گذار صبا به زیر حلقه آن زلف مشگبار افتاد
1 یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری میکند زین دو یکی در دل جانان اثری
2 خرم آن روز که از این قفس تن برهم به هوای سر کویت بزنم بال و پری