- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رسید موسم پیری و وقت عجز و نیاز است چو شمع صبح، وجودم تمام سوز و گداز است
2 سرم گرفته به دل الفت از خمیدن قامت به سجده گاه صراحی، پیاله مهر نماز است
3 ز طول عمر نیابد کسی ز مرگ رهایی چه سود مرغ گرفتار را که رشته دراز است
4 ز توبه کردن من، می کشان دیر مغان را نه رغبت می گلگون، نه ذوق نغمه ی ساز است
5 دل پیاله پر از ناله همچو سینه ی کبک است دهان هر بط می بسته همچو دیده ی باز است
6 سلیم لایق چنگ خمیده قامتم اکنون نوای گریه و زاری و پنج گاه نماز است