-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز نامد قاصدی کامد بسویت، سوی من؛ دید چون روی تو، نتوانست دیدن روی من!
2 چون نیفتم از پیش، کز یک نگه بیرون کشید هر چه آهو در حرم بود، از حرم آهوی من؟!
3 چاره ی بیماری خود، ناید از دستم طبیب؛ تا چو دل، بیماری افتاده است در پهلوی من
4 گر بسازد غیر، با ناسازی گردون چو من چون تواند ساخت با خوی بد بدخوی من؟!
5 دشمنان را از قفای دوست دیدم، گفتم: آه؛ دور باد آسیب گرگان یا رب از آهوی من
6 از جهان پهلو تهی دارم، بشکر اینکه نیست یار در پهلوی غیر و، غیر در پهلوی من!
7 بر ندارم سر ز زانوی غم آذر، بعدازین تا شود آن سرو سیمین ساق، همزانوی من