1 عقل داند که عالم به نظام نتوان کرد جز به علم تمام
2 صنعت خوب متقن محکم نکند جز که صانع اعلم
3 رو نظر کن به هیأت تشریح تا ز علمت نشان دهد به صریح
1 اصول خلق نیک آمد عدالت پس از وی حکمت و عفت شجاعت
2 حکیمی راست گفتار است و کردار کسی کو متصف گردد بدین چار
1 بت ترسا بچه نوری است باهر که از روی بتان دارد مظاهر
2 کند او جمله دلها را وشاقی گهی گردد مغنی گاه ساقی
1 چو میخواهی بدانی نفس و شیطان تو شیطان کفر نفس خویش میدان
2 اگر نفس تو اماره است شیطان چو لوامه شود گردد مسلمان