رند دردی کش که با می دارد ایمانی درست از جامی غزل 63

رند دردی کش که با می دارد ایمانی درست

1 رند دردی کش که با می دارد ایمانی درست در ازل بسته ست با پیمانه پیمانی درست

2 در لباس شیشه تا می جلوه گر شد کم گذاشت خلعت تقوا و توبه بر مسلمانی درست

3 گر دهد لب نوجوانی می ندانم چون گزم پیریم چون در دهان نگذاشت دندانی درست

4 دامنم چاک از تو چون چینم گل از گلزار عیش چیدن گل نیست آسان جز به دامانی درست

5 تا ز در مست و گریبان چاک بیرون آمدی گشته صد پاره شدن بر هر گریبانی درست

6 نیم جان اندر بهای بوسه بسیاری کم است کاشکی دور از تو ماندی در تنم جانی درست

7 گفته ای دارم درستی با تو صد چندان که تو صد ره این گفتی ولیکن نیست چندانی درست

8 بهر عرض حال خود جامی به خوبان جهان کرده سرگردان به هر اقلیم دیوانی درست

عکس نوشته
کامنت
comment