- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخش در غیر و چشم التفاتش در من است امشب هزارش مصلحت درهر تغافل کردنست امشب
2 بتی کز غمزه هر شب دیگری را افکند در خون نگاهی کرد و دانستم که چشمش برمنست امشب
3 تن و جانم فدای نرگس غماز او بادا که از طرز نگاهش فتنه را جان در تنست امشب
4 شراب دهشتم دست هوس کوتاه میدارد ز نقل وصل کاندر بزم خرمن خرمن است امشب
5 کند بدگوئیم با غیر و من بازی دهم خود را که دیگر دوست در بند فریب دشمن است امشب
6 در اثنای حدیث درد من آن عارض افزودن برین کز عشقم آگه گشته وجهی روشن است امشب
7 در آغوش خیالش جان غم فرسوده را با او حجاب اندر میان نازکتر از پیراهنست امشب
8 ز بزم شحنه مجلس خدا را برمخیزانم که نقد وصل دامن دامنم در دامنست امشب
9 دو چشم محتشم آماجگاه تیر پی در پی ز پاس گوشهای چشم آن صید افکن است امشب