1 قهرت چو فرو بارد در معرکه سطوت از بید کشد خنجر وز غنچه کند پیکان
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شمشاد قد و لاله رخ و یاسمین بر است با سرو و گل به قامت و عارض برابر است
2 دایم غلام و چاکر یاقوت و شکرم کو را لب و حدیث ز یاقوت و شکر است
1 همی تا بقا ممکن است آسمان را بقا باد سلطان سلطان نشان را
2 خداوند عالم که بفزود رتبت زتختش زمین را ز تاج آسمان را
1 دهان خزینه گوهر شده ست و گوش صدف زنظم و نثر تو ای خواجه امام اجل
2 گه روایت شعر تو راویان تو را همه دهان ز گهر باشد و زبان ز عسل
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به