- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قبه بر کیوان رساند این کاخ گردون آستان گو کلاه انداز ازین شادی زمین برآسمان
2 دورها می گشت در دل آرزویی چرخ را تا نهاد این آرزو در دامن آخر زمان
3 بیت معمور از سپهر ای کاش می آمد فرو تا درون نه صدف باشند با هم توامان
4 تا نسوزد قدسیان را پر فروغ شمسه اش در میان فراش صنع افراخت نیلی سایبان
5 در درونش ساکنان را حاجت گفتار نیست کز صفایش راز کس در دل نمی ماند نهان
6 آشیان از چوب خواهد مرغ شاید گر کنند این بنای چوب را مرغان عرشی آشیان
7 تا به روز جشنش از گوهر بیارایند صحن بر سر او پر نثار گوهر است این سبز خوان
8 هرکه چون رنگین کمان بیند مقوش طاقهاش جز زهی چون تیر ناید در دهانش زان کمان
9 غرفه اش چشم است و طاقش ابروان بالای چشم باد روشن چشم او از طلعت شه جاودان
10 خسرو و غازی معزالدوله کهف الخافقین آفتاب اوج برج سلطنت سلطان حسین