سری سقطی - قدس الله تعالی سره - از جامی برستان 5

سری سقطی - قدس الله تعالی سره - جنید را کاری فرمود و به موجب دلخواه وی به آن قیام نموده کاغذپاره ای به وی انداخت...

سری سقطی - قدس الله تعالی سره - جنید را کاری فرمود و به موجب دلخواه وی به آن قیام نموده کاغذپاره ای به وی انداخت در وی نوشته که: سمعت حادیا یحد فی البادیة یقول: ,

2 ابکی و مایدریک ما یبکینی ابکی حذار ان تفارقینی

3 و تقطعی حبلی و تهجرینی می گوید:

4 خون می گریم از تو چه پنهان دارم کز بهر تو این دو چشم گریان دارم

5 هر چند دلی ز وصل شادان دارم صد داغ بر آن ز بیم هجران دارم

و هم - جنید قدس سره - گوید که روزی به خانه سری درآمدم این بیت می خواند و می گریست: ,

7 لا فی النهار و لا فی اللیل لی فرح فلا ابالی أطال اللیل ام قصرا

8 نی شب نهیم نه روز از ناله و آه خواهی شب من دراز خواهی کوتاه

عکس نوشته
کامنت
comment