-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
سری سقطی - قدس الله تعالی سره - جنید را کاری فرمود و به موجب دلخواه وی به آن قیام نموده کاغذپاره ای به وی انداخت در وی نوشته که: سمعت حادیا یحد فی البادیة یقول: ,
2 ابکی و مایدریک ما یبکینی ابکی حذار ان تفارقینی
3 و تقطعی حبلی و تهجرینی می گوید:
4 خون می گریم از تو چه پنهان دارم کز بهر تو این دو چشم گریان دارم
5 هر چند دلی ز وصل شادان دارم صد داغ بر آن ز بیم هجران دارم
و هم - جنید قدس سره - گوید که روزی به خانه سری درآمدم این بیت می خواند و می گریست: ,
7 لا فی النهار و لا فی اللیل لی فرح فلا ابالی أطال اللیل ام قصرا
8 نی شب نهیم نه روز از ناله و آه خواهی شب من دراز خواهی کوتاه