قبله جان من تویی، از قاسم انوار دیوان اشعار 4

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

قبله جان من تویی، گیل فرشته رنگ و بو

1 قبله جان من تویی، گیل فرشته رنگ و بو ماه سپهر مکرمت، سرو ریاض آرزو

2 گیل نه‌ای، فرشته‌ای، وز دل و جان سرشته‌ای گیل که بو؟ که بو چنین حوروَش و فرشته‌خو؟

3 می دل و دین تی فدا، خوا ببری که وس خوشی قبله تویی، کجا روم شهر به شهر و کو به کو؟

4 تی سر زلف مشک‌بو، آنچه به من کری ز جان شرح دهم، اگر بود، با تو مجال، مو به مو

5 آینه را اگر رسد عکس جمال تو دمی کی رسد آنکه باشدش با تو مجال روبه‌رو؟

6 دوش به غمزه گفته‌ای: او ز نما ترا به غم نوبت دیگر از کرم قصه دوش باز گو

7 گفتمش: ای مراد جان، وعده وصل کرده‌ای گفت که: آن حکایتا وا مطلب، که آن بشو

8 گفتمش: ای عزیز من، خوار شدم ز عشق تو گفت که: نانه خوار بین، کاوره فن لا و لو

9 گفتم: عاشق تویم، چیست بگو دوای من؟ گفت: مگوی این سخن، بی‌تو مرا به سر بشو

10 قاسمی از فراق و غم گم شد و بی‌خبر ز خود گم شده فراق را از کرم تو و از جو

عکس نوشته
کامنت
comment