1 پنج قالاشیم در بیغولهای با حریفی کو رباب خوش زند
2 چرخ مردمخوار گویی خصم ماست تا چو برخیزیم بر هر شش زند
3 بیشرابی آتش اندر ما زدست کیست کو آتش در این آتش زند
1 باز کی گیرم اندر آغوشت کی بیارم به دست چون دوشت
2 هرگز آیا به خواب خواهم دید یک شبی دیگر اندر آغوشت
1 دوش آنکه همه جهان ما بود آراسته میهمان ما بود
2 سوگند به جان ما همی خورد گر چند بلای جان ما بود
1 دست در روزگار مینشود پای عمر استوارمینشود
2 شاهد خوب صورتست امل در دل و دیده خوار مینشود