پری وشی دل دیوانه می‌کشد از محتشم کاشانی غزل 345

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

پری وشی دل دیوانه می‌کشد سویش

1 پری وشی دل دیوانه می‌کشد سویش که نیست حد بشر سیر دیدن رویش

2 به نوگلی نگرانم که می‌دمد چو گیاه کرشمه از در و دیوار گلشن کویش

3 هنوز تیغ نیالوده تیز دستی بین که موج خون ز زمین می‌رسد به بازویش

4 قیامتست قیامت که صور فتنه دمید جهان ز فتنهٔ نو خیز قد دلجویش

5 ز خاک یوسف گل پیرهن دمد گل رشک اگر به مصر بردبار از چمن بویش

6 چه رغبت است که سر بر نمی‌تواند داشت ز مزرع دل مردم چرنده آهویش

7 ز دور کرد شکاری مرا رساند از سحر خدنگ نیمکش غمزه چشم جادویش

8 لبش خموش و زبان کرشمه‌اش گویا ز نکته پروری گوشه‌های ابرویش

9 چو محتشم به نخستین خدنگ او افتاد هزار بوسه فلک زد به دست و بازویش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر