سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

اسیر بند گیسویت، کجا در از سلمان ساوجی غزل 153

غزل 153 ام از 897 غزلیات

اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد

1 اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد زهی دیوانه عاقل، که در بندی چنان باشد

2 به دست باد گفتم جان فرستم باز می‌گویم: که باد افتان و خیزان است و بار جان گران باشد

3 کسی بر درگه جانان ره آمد شدن دارد که در گوش افکند حلقه، چو در بر آستان باشد

4 کسی کو بر سر کویت تواند باختن جان را حرامش باد جان در تن، گرش پروای جان باشد

5 تو حوری چهره فردای قیامت گر بدین قامت میان روضه برخیزی، قیامت آن زمان باشد

6 تو دستار افکنی صوفی و ما سر بر سر کویش سر و دستار را باید که فرقی در میان باشد

7 ز چشمش گوشه‌گیر ای دل که باشد عین هوشیاری گرفتن گوشه از مستی که تیرش در کمان باشد

8 بهای یک سر مویش، دو عالم می‌دهد سلمان! هنوزش گر بدست، افتد متاعی رایگان باشد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد

شاعر شعر اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد چه کسی است ؟

شاعر شعر اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد سلمان ساوجی می باشد.

شعر اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد چیست ؟

قالب شعر اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد غزل است

مضمون اصلی شعر اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر