1 پریرخی که سوم حرف نام او عددیست که مال آن عدد او راست اول و ثانی
2 همان عدد را در حرف آخر نامش چنانکه ضرب کنی گرد و حرف گردانی
3 ز نام او شوی آگاه و نام مادر او که جزو آخر نامش شدست نادانی!!
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 سحرگه در جهان جان بعون مبدع اشیا مسافت قطع می کردم زلا تا حضرت الا
2 موالید و طبایع را چنان از هم جد کردم که بر سطحی مربع شد ز یک نقطه سه خط پیدا
1 تو که خود مونس روان بودی چون ز حشم دلم نهان بودی
2 من خود اندر حجاب خود بودم ورنه با من تو در میان بودی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به