1 پُر پیش فتادهای، قفایی نخوری پای غلط از چون و چرایی نخوری
2 جمع است ز مهربانی عشق، دلت یا رب ز فریب عقل، پایی نخوری
1 خانهام نیمی خراب از گریه نیمی پرگل است همنشینم جغد از یک سو، ز یک سو بلبل است
2 نکتهای تا کرده از سیرابی زلفش رقم از رطوبت خامهام گویی که شاخ سنبل است
1 منم که نور خرد در چراغ من غلط است بجز هوای جنون در دماغ من غلط است
2 سرود مرغ من الماس بر جگر پاشد ترانهسنجی بلبل به زاغ من غلط است
1 بیدرد خستهای که به درمان شد آشنا شوریده آن سری که به سامان شد آشنا
2 از فیض شانه یافت دل از زلف هرچه بافت شد مفت خوشهچین چو به دهقان شد آشنا