بیچاره بلبلی، که نبیند از آذر بیگدلی غزل 192

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

بیچاره بلبلی، که نبیند رخ گلی

1 بیچاره بلبلی، که نبیند رخ گلی مسکین گلی، که نشنود آواز بلبلی

2 گستاخی رقیب، اثر التفات تست بر خود زبان خلق ببند از تغافلی

3 ماهی و، چون لبت، نشکفته است غنچه یی؛ سروی و، چون خطت، ندمیده است سنبلی

4 غافل مشو، ز حال گدایان کوی عشق؛ تاهست از متاع خجالت تجملی

5 تا کار ما و سنگدل ما کجا رسد؟! او را ترحمی نه و ما را تحملی!

6 یا رب چه گفت غیر، که از بهر کشتنم خنجر بکف گرفته و داری تأملی؟!

7 ای گل شکفته باش، که چون آذر از غمت در بوستان عشق، ننالیده بلبلی

عکس نوشته
کامنت
comment