1 بیچاره دلم چو محرم راز نیافت واندر قفس جهان هم آواز نیافت
2 در زلف سیاه ماهروئی گم شد تاریک شبی بود کسش باز نیافت
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 مرا خدای اگر عمر جاودان بدهد بجای هر سر مویم دو صد زبان بدهد
2 بصد هزار لغت هر زبان سخن گوید چنانک داد فصاحت گه بیان بدهد